مظلوم اول، می برد مظلومه اش را
بر روی دوشش تاکه برخاکش سپارد
شب غسل داده،شب کفن کرده گلش را
شب هستی خود را به قبرش می گذارد
ای روزگار آخر چه تشییع غریبی است
جز چند تن ، همراه دیگر او ندارد
آرام می گرید علی در سوگ زهرا
هم کوچه، هم دیوار و در،در یاد آرد
شب باشد وظلمت،سکوتی دردآلود
از دیده ی ماه وستاره اشک بارد
آه ای زمانه پیکری در خاک کردی
خالق به مانندش دگر دنیا نیارد
دستان پیغمبر زقبر او برون شد
حیدر امانت را به صاحب می سپارد
اسماعیل تقوایی
خبرت هست که آن طاق معلا افتاد. ولادت پیامبر
شب ,سپارد ,اول، ,مظلوم ,ای ,هم ,را به ,مظلوم اول، ,مظلومه اش ,اش را ,برد مظلومه
درباره این سایت