مادر بگوکه با غم بازو چه می کنی ؟
شب تا سحر زسوزش پهلو چه می کنی ؟
از درد شانه آه،که خوابت نمی برد
ازضربه های خورده به بازو چه می کنی ؟
تنها ودلشکسته به غم خو گرفته ای
با این دل گرفته به غم خو، چه می کنی ؟
گیرم نهان شود زهمه زخم پهلویت
با جای ضرب سیلی بررو چه می کنی ؟
گیرم کمک زفضه نگیری ولی بگو
با قوتی که نیست به زانو چه می کنی ؟
ازغربت پدر همه دم آه می کشی
درموج داغ های دل او چه می کنی ؟
دررفتن ونرفتن خود بال می زنی
بالت شکسته است پرستو چه می کنی ؟
ای شمع جان به حالت پروانه رحم کن
هرلحظه می زنی زچه سوسو، چه می کنی ؟
*
وقتی به قتلگاه حسینت نظرکنی
باردگرمیان هیاهو چه می کنی ؟
عطر کرامتت به وفایی» رسیدو باز
بینم به ای گل خوشبو چه می کنی?
حاج سید هاشم وفایی
خبرت هست که آن طاق معلا افتاد. ولادت پیامبر
کنی ,؟ ,غم ,ای ,بازو ,گیرم ,می کنی ,چه می ,کنی ؟ ,بازو چه ,غم بازو
درباره این سایت